
ایالات متحده آمریکا در حال پی بردن به این موضوع است که سیاست خارجی تغییر نظام اجباری کارساز نیست.
سایت تحلیلی نشنال اینترست روز گذشته مقاله ای با عنوان « امریکا نباید بر سیاست خارجی مبتنی بر تغییر اجباری نظام تمرکز کند» با قلم «آمیتای اتزیونی» منتشر کرد.
اتزیونی در این مقاله با اشاره به شکست امریکا در استقرار دموکراسی و ثبات در کشورهایی که قصد تغییر نظام سیاسی آنها را داشت ،ادعا می کند که سیاست خارجی تغییر نظام اجباری کارساز نیست. ترجمه مقاله پیش روی شماست.
«رکس تیلرسون» وزیر خارجه آمریکا اخیراً اعلام کرد: ما باید تعاملات سیاسی خود را با سران کشورها به نوع رفتار آنها با مردم کشورهایشان مشروط کنیم، اما این به آن معنی نیست که این سیاست در تمامی شرایط جواب میدهد.
وی افزود: تحت فشار قرار دادن مردم جهت پذیرش ارزشهای آمریکا، موانعی را در روند توانمند سازی ما جهت پیشبرد منافع امنیت ملی و منافع اقتصادی ایجاد خواهد کرد.
باید ذکر کرد که موضع تیلرسون را نباید با موضع ترامپ – بر اساس سیاست اول امریکا، وضعیت حقوق بشر در کشورهای دیگر برای امریکا در اولویت قرار ندارد - تلفیق کرد.
اظهارات تیلرسون در ارتباط با سیاست خارجی امریکا و رد تغییر اجباری نظام های سیاسی در کشورهای دیگر، موجب شد که سناتور «جان مک کین» در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز تأکید کند که باید حقوق بشر، هسته سیاست خارجی آمریکا باشد. مک کین در این روزنامه نوشت: اظهارات تیلرسون همانند این پیام است، ( با امید به ایالات متحده نگاه نکنید. ارزشهای ما طوری است که ما برای گرفتاریها و درد و رنج شما دلسوزی میکنیم و هر زمان که مناسب باشد، ممکن است رسماً ابراز همدردی کنیم اما ما باید سیاست هایی را دنبال کنیم که منافع ملی ما را تامین می کند که این ربطی به ارزشهای ما ندارد.)
وی افزود: بسیار احمقانه است که ما رئالیسم را با ایده آلیسم ناسازگار دانسته و قدرت و ثروت خود را محاسبه کنیم در حالیکه آنها با عدالت، اخلاق و وجدان محدود می شوند.
در وهله اول باید یادآور شد که سیاست خارجی آمریکا حداقل از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون، مبتنی بر همکاری و تعامل با کشورهای اقتدارگرا و حتی رژیمهای دیکتاتوری بوده است. زیرا از این طریق منافع ملی امریکا تامین شده است. نمونه بارز آن، همکاری امریکا با عربستان سعودی است که گردن مردم خود را بیشتر از داعش می زند.
ایالات متحده در طی سالهای گذشته از ژنرال ها در آمریکای جنوبی حمایت کرده، کسانی که مرتکب جنایات وحشتناکی در کشورهای خود شده اند، اما جهت مذاکره با ایران و کره شمالی هرگز تامل نکرده است. اغلب مواقع زمانی که هیات دولت چین با هیات دولت امریکا دیدار می کند، ابتدا هیات دولت امریکا سوء استفاده چین از حقوق بشر را بیان کرده سپس هیات دولت چین به نوبه خود ضررها و آسیب های سرمایه داری را ذکر می کند. پس از تکمیل رقص حقوق بشر، مقامات دو کشور در مورد موضوعات سیاسی و اقتصادی با یکدیگر گفتگو می کنند.
اظهارات مک کین در مورد حفظ و ارتقاء حقوق بشر به عنوان هسته اصلی سیاست خارجی امریکا این واقعیت را مطرح نمی کند که ارتقاء حقوق بشر شریف است زیرا ممکن است ابزار رسیدن به آن شریف و انسانی نباشد. تفاوت اخلاقی زیادی بین ارتقا وضعیت حقوق بشر از طریق ابزار غیرمرگبار همچون دیپلماسی عمومی، آموزش رهبری، تبادل فرهنگی و حتی تحریمهای هوشمندانه با تغییر نظام کشورهای دیگر با توسل به اعمال فشار وجود دارد. این چنین تغییراتی معمولا منجر به هزینه های بالای انسانی و اقتصادی می شوند . شاید برخی ادعا کنند، باید در ازاء آزادی هزینه داد، اما باید گفت که در اغلب موارد تغییر نظام اجباری منجر به ایجاد حکومت های جدید مستبد یا ناکارآمد می شود.
آمریکا به هر دلیلی که به عراق حمله کرد، در این کشور باقی ماند تا دموکراسی لیبرال را در آن مستقر کند. اما باید گفت که هزینههای انسانی برای مردم عراق بسیار هولناک بود و از آن زمان تاکنون حداقل 25 هزار نفر جان خود را از دست داده و میلیونها نفر نیز آواره شده اند و ثبات و امنیت به این کشور بازنگشته است.
در لیبی، مداخله بشردوستانه منجر به تغییر نظام اجباری شد و در نهایت جنگ خونین داخلی به همراه داشت. آمریکا این مسئله را نادیده گرفت که شبهنظامیانی را که نیروهای طرفدار دموکراسی میدانست، مرتکب جنایات بسیاری از جمله پاکسازی قومی شدند. افغانستان بعد از گذشت شانزده سال از استقرار دموکراسی در آن، به عنوان فاسد ترین دولت جهان معرفی شده و این کشور یکی از ناامن ترین کشورهای دنیا است.
نیروهای نظامی ایالات متحده در افغانستان هنوز حضور دارند اما قادر نیستند نیروهای تروریستی در آن را نابود کنند. یکی از دلایل ادامه جنگ و ناآرامیهای سوریه این است که آمریکا سالهاست که اصرار دارد کنارهگیری «بشار اسد» رئیسجمهور سوریه از قدرت پیششرط مذاکرات باشد.
تغییر اجباری نظام در ارتباط با کره شمالی، چین و روسیه نیز مطرح است. بیانیههای اخیر آمریکا در خصوص تغییر نظام کره شمالی به طور قطع، پیونگیانگ را بر آن میدارد تا بیش از پیش تسلیحات هستهای خود را گسترش داده و در مقابل برگزاری مذاکرات مقاومت کند. چین و روسیه نیز احساس میکنند که متحدان و نظامهایشان در معرض تهدید قرار گرفته است.
به طور خلاصه باید گفت که سیاست خارجی عاقلانه میبایست بر پایه دوری کردن از تغییر اجباری نظام کشورهای دیگر و تکیه کردن بر ابزار غیرمرگبار بنا نهاده شود.
اتزیونی در این مقاله با اشاره به شکست امریکا در استقرار دموکراسی و ثبات در کشورهایی که قصد تغییر نظام سیاسی آنها را داشت ،ادعا می کند که سیاست خارجی تغییر نظام اجباری کارساز نیست. ترجمه مقاله پیش روی شماست.
«رکس تیلرسون» وزیر خارجه آمریکا اخیراً اعلام کرد: ما باید تعاملات سیاسی خود را با سران کشورها به نوع رفتار آنها با مردم کشورهایشان مشروط کنیم، اما این به آن معنی نیست که این سیاست در تمامی شرایط جواب میدهد.
وی افزود: تحت فشار قرار دادن مردم جهت پذیرش ارزشهای آمریکا، موانعی را در روند توانمند سازی ما جهت پیشبرد منافع امنیت ملی و منافع اقتصادی ایجاد خواهد کرد.
باید ذکر کرد که موضع تیلرسون را نباید با موضع ترامپ – بر اساس سیاست اول امریکا، وضعیت حقوق بشر در کشورهای دیگر برای امریکا در اولویت قرار ندارد - تلفیق کرد.
اظهارات تیلرسون در ارتباط با سیاست خارجی امریکا و رد تغییر اجباری نظام های سیاسی در کشورهای دیگر، موجب شد که سناتور «جان مک کین» در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز تأکید کند که باید حقوق بشر، هسته سیاست خارجی آمریکا باشد. مک کین در این روزنامه نوشت: اظهارات تیلرسون همانند این پیام است، ( با امید به ایالات متحده نگاه نکنید. ارزشهای ما طوری است که ما برای گرفتاریها و درد و رنج شما دلسوزی میکنیم و هر زمان که مناسب باشد، ممکن است رسماً ابراز همدردی کنیم اما ما باید سیاست هایی را دنبال کنیم که منافع ملی ما را تامین می کند که این ربطی به ارزشهای ما ندارد.)
وی افزود: بسیار احمقانه است که ما رئالیسم را با ایده آلیسم ناسازگار دانسته و قدرت و ثروت خود را محاسبه کنیم در حالیکه آنها با عدالت، اخلاق و وجدان محدود می شوند.
در وهله اول باید یادآور شد که سیاست خارجی آمریکا حداقل از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون، مبتنی بر همکاری و تعامل با کشورهای اقتدارگرا و حتی رژیمهای دیکتاتوری بوده است. زیرا از این طریق منافع ملی امریکا تامین شده است. نمونه بارز آن، همکاری امریکا با عربستان سعودی است که گردن مردم خود را بیشتر از داعش می زند.
ایالات متحده در طی سالهای گذشته از ژنرال ها در آمریکای جنوبی حمایت کرده، کسانی که مرتکب جنایات وحشتناکی در کشورهای خود شده اند، اما جهت مذاکره با ایران و کره شمالی هرگز تامل نکرده است. اغلب مواقع زمانی که هیات دولت چین با هیات دولت امریکا دیدار می کند، ابتدا هیات دولت امریکا سوء استفاده چین از حقوق بشر را بیان کرده سپس هیات دولت چین به نوبه خود ضررها و آسیب های سرمایه داری را ذکر می کند. پس از تکمیل رقص حقوق بشر، مقامات دو کشور در مورد موضوعات سیاسی و اقتصادی با یکدیگر گفتگو می کنند.
اظهارات مک کین در مورد حفظ و ارتقاء حقوق بشر به عنوان هسته اصلی سیاست خارجی امریکا این واقعیت را مطرح نمی کند که ارتقاء حقوق بشر شریف است زیرا ممکن است ابزار رسیدن به آن شریف و انسانی نباشد. تفاوت اخلاقی زیادی بین ارتقا وضعیت حقوق بشر از طریق ابزار غیرمرگبار همچون دیپلماسی عمومی، آموزش رهبری، تبادل فرهنگی و حتی تحریمهای هوشمندانه با تغییر نظام کشورهای دیگر با توسل به اعمال فشار وجود دارد. این چنین تغییراتی معمولا منجر به هزینه های بالای انسانی و اقتصادی می شوند . شاید برخی ادعا کنند، باید در ازاء آزادی هزینه داد، اما باید گفت که در اغلب موارد تغییر نظام اجباری منجر به ایجاد حکومت های جدید مستبد یا ناکارآمد می شود.
آمریکا به هر دلیلی که به عراق حمله کرد، در این کشور باقی ماند تا دموکراسی لیبرال را در آن مستقر کند. اما باید گفت که هزینههای انسانی برای مردم عراق بسیار هولناک بود و از آن زمان تاکنون حداقل 25 هزار نفر جان خود را از دست داده و میلیونها نفر نیز آواره شده اند و ثبات و امنیت به این کشور بازنگشته است.
در لیبی، مداخله بشردوستانه منجر به تغییر نظام اجباری شد و در نهایت جنگ خونین داخلی به همراه داشت. آمریکا این مسئله را نادیده گرفت که شبهنظامیانی را که نیروهای طرفدار دموکراسی میدانست، مرتکب جنایات بسیاری از جمله پاکسازی قومی شدند. افغانستان بعد از گذشت شانزده سال از استقرار دموکراسی در آن، به عنوان فاسد ترین دولت جهان معرفی شده و این کشور یکی از ناامن ترین کشورهای دنیا است.
نیروهای نظامی ایالات متحده در افغانستان هنوز حضور دارند اما قادر نیستند نیروهای تروریستی در آن را نابود کنند. یکی از دلایل ادامه جنگ و ناآرامیهای سوریه این است که آمریکا سالهاست که اصرار دارد کنارهگیری «بشار اسد» رئیسجمهور سوریه از قدرت پیششرط مذاکرات باشد.
تغییر اجباری نظام در ارتباط با کره شمالی، چین و روسیه نیز مطرح است. بیانیههای اخیر آمریکا در خصوص تغییر نظام کره شمالی به طور قطع، پیونگیانگ را بر آن میدارد تا بیش از پیش تسلیحات هستهای خود را گسترش داده و در مقابل برگزاری مذاکرات مقاومت کند. چین و روسیه نیز احساس میکنند که متحدان و نظامهایشان در معرض تهدید قرار گرفته است.
به طور خلاصه باید گفت که سیاست خارجی عاقلانه میبایست بر پایه دوری کردن از تغییر اجباری نظام کشورهای دیگر و تکیه کردن بر ابزار غیرمرگبار بنا نهاده شود.